[ سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:پيامبر,رسول,خدا,منجي,معجزه,امير,پيشوا,محمد,مصطفي,اكرم,آتش,كده,طاق,بستان,حاله,نور,بت,كعبه,آمنه,ابليس,شيطان,قرآن,روايت,سخن,حديث,,
] [ 22:33 ] [ طلبه ][
بعد از سه ماه دلم برای اهل وعیال تنگ شد و فکر و خیالات افتاد تو سرم.
مرخصی گرفتم و روانه شهرمان شدم.
اما کاش پایم قلم می شد و به خانه نمی رفتم.
سوز و گداز مادر و همسرم یک طرف، پسرم کوچیکم که مثل کنه چسبید بهم که مرا هم به جبهه ببر، یک طرف.
مانده بودم معطل که چگونه ...(در ادامه)
منبع :(( کتاب رفاقت به سبک تانک ))
ادامه مطلب