همه در خواب بودند
او كه صداي تلفن را شنيد شتابان به سوي تلفن در حال زنگ دويد
غافل از اين كه دويدن هايش سالهاست در زير خاك هاي گرم سرزمين نور جا مانده است
دوباره زمين خورد و اين زمين خوردنها سالهاست كه با اوست
و دوباره حكايت پاي كه رفت و افلاكي شد و جسمي كه ماند و زميني شد
سالهاست اين دل شكسته ميان نگاه و سخن هاي تلخ مردمي از جنس مردمان كوفه در حسرت پايست كه عروج كرد و صاحب پا را جا گذاشت ....
جوان ديروز جانباز امروز
نظرات شما عزیزان:
اگر در صحنه نباشی....
هر کجا میخواهی باش
چه ایستاده بر نماز
چه نشسته بر سفره شراب
هر دو یکی است