(نقل از زبان استاد)
حدود 15 سال پیش بود و پایه اول بودیم و طلبگی میکردیم نه مثل این روزهایمان که به طلبگی عادت کردیم و ... ،برای مشهد ثبت نام میکردن و جیب من خالی ،تنها 7 تومنی داشتم...
به شدت دلم میخواست برم ولی پولم نمیرسید و گفته بودند که 20 تومن هزینه ی سفر رو باید امروز پرداخت کنید...
من هم دیدم 7 تومن ته جیبم هست اون رو هم به نیت اینکه هر کی همه داراییشو صدقه بده خدا کمکش میکنه انداختم تو صندق و رفتم زیارت عاشورا خوندم و در بین زیارت گفتم حضرت عباس هزینه سفرم رو شما باید بدین و من از شما میخوام ...
حدود یک ربعی نگذشته بود که اسمم رو از بلندگو صدا کردن و رفتم به معاونت گفتند: یه کسی هزینه دو نفر رو قبول کرده ما هم به اجماع رسیدیم که یکی از اون دو نفر شما باشین و بنده متحیر...
بله دوستان اینجوری شد که بنده هم تصمیم گرفتم ثواب این درس رو هدیه کنم به حضرت زینب (س) (تف به ریا)
انشالله که دست ما رو هم بگیرن ...
دوستان طلبگی میبینین طلبگی چه زیبا و لطیف و عاشقانست ؟!!! :)
نظرات شما عزیزان:

وبلاگ زیبائی دارید
بسیار پرمحتواست
موفق باشید

از اونجایی که زکات علم و دانستن نشر اون هست، تصمیم گرفتم وبلاگ متنوع و جالبی رو که دیدم به دیگران هم پیشنهاد بدم ازش استفاده کنن:
www.shahidezivarenazari.blogfa.com
[لبخند][گل]