دل خوشي های طلبه

« ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة» اگر با آمدن خورشيد بيدار شويم نمازمان قضاست...منتظران به گوش باشيد

چهار پنج روز بود که جلو بود...
چند روز مانده بود تا عملیات بدر.

جایی که بودیم از همه جلوتر بود. هیچ کس جلوتر از ما نبود، جز عراقی ها .

توی سنگر کمین ، پشت پدافند تک لول، نشسته بودم و دیده بانی می کردم.

دیدم یک قایق به طرفم می آید. نشانه گرفتم و خواستم بزنم.

جلوتر آمد ، دیدم آقا مهدی است.

نمی دانم چه شد ، زدم زیر گریه .



از قایق که پیاده شد، دیدم هیچ چیزی همراهش نیست، نه اسلحه ای ، نه غذایی . نه قمقمه ای ؛فقط یک دوربین داشت و یک خودکار.

از شناسایی می آمد.

پرسیدم « چند روز جلو بودی؟»

گفت : « گمونم چهار – پنج روز.»


❤ خاطره ای از شهید مهدی باکری ❤
کوتاه شود


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 10 اسفند 1392برچسب:شهید,شهدا,عکس,خاطره,دل خوشی هام,شهید,مهدی,باکری,سردار,,

] [ 21:41 ] [ طلبه ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه